مذهبي
اگر در آيات مربوط به عذاب كه نوعاً در سى جزء قرآن آمده دقت كنيم، به بخشى از عذاب كافران، مشركان، منافقان، فاجران آگاه ميشويم، من لازم نميدانم آياتى را در اين فصل ذكر كنم، زيرا در فصول آينده به هر آيهاى از آيات عذاب كه رسيدم شرح و توضيح لازم را به خواست حضرت حق و به توفيق او خواهم نوشت، در اين قسمت براى بيدارى بيشتر قلب، و تقويت روح خوددارى از گناه به ذكر چند روايت اكتفا ميكنم.
به سند صحيح از ابوبصير روايت شده كه: خدمت حضرت صادق (ع) عرضه داشتم اى فرزند رسول خدا مرا از عذاب الهى بترسان كه دلم زنگ قساوت گرفته است.
فرمود: اى ابومحمد آماده زندگى دور و درازى باش كه زندگى آخرت است، كه آن زندگى را نهايت نيست، درباره آن زندگى انديشه كن و براى آن توشه فراهم نما.
اى ابوبصير روزى امين وحى با چهرهاى تلخ كه آثار اندوه از آن ميريخت به محضر رسول خدا آمد، درحالى كه پيش از آن هرگاه به محضر حضرت مشرف ميشد متبسم و خوشحال بود.
رسول خدا به جبرئيل فرمود: چرا امروز با چهره گرفته و محزون آمده اى؟ عرضه داشت: امروز نفخه و دمى كه بر آتش دوزخ ميدميدند از دست نهادند! فرمود دمهاى آتش دوزخ چيست؟ گفت: اى محمد خداوند فرمان داد هزار سال بر آتش دوزخ دميدند تا سپيد شد، پس هزار سال ديگر دميدند تا سرخ شد، آنگاه هزار سال ديگر دميدند تا سياه شد، و اكنون سياه است و تاريك.
و اگر قطرهاى از آشاميدنى دوزخ كه محصولى از چرك و زخم عورت زنان زناكار است و در ديگهاى دوزخ جوشانده ميشود و به عوض آب به اهل جهنم ميخورانند در آبهاى اهل دنيا بريزند هر آينه همه اهل دنيا از بوى بدش بميرند، و اگر يك حلقه از زنجيرى كه هفتاد زرع است و بر گردن اهل دوزخ ميگذارند بر دنيا بگذارند از حرارت آن تمام دنيا بگدازد، و اگر پيراهنى از پيراهنهاى اهل آتش را در ميان آسمان و زمين بياويزند اهل دنيا از بوى بد آن هلاك شوند.
چون امين وحى اين مطالب را بيان كرد رسول خدا و جبرئيل به گريه افتادند، خداوند فرشتهاى را نازل فرمود كه: پروردگار به شما سلام ميرساند، و ميفرمايد: من شما را از آنچه مستوجب عذاب ميگردد ايمنى دادم.
سپس حضرت صادق (ع) فرمود: در آن روز اهل آتش عظمت دوزخ و عذاب الهى را درك ميكنند، و اهل بهشت عظمت بهشت و نعيم آن را آگاه ميشوند، و چون اهل دوزخ وارد دوزخ ميشوند هفتاد سال ميكوشند تا خود را به بالاى دوزخ ميرسانند هنگامى كه به كنار دوزخ ميرسند، فرشتگان گرزهاى آهن بر سر آنان ميكوبند تا به قعر دوزخ بازگردند، پوستهاى دوزخيان را پس از سوختن به پوست جديد تغيير ميدهند، تا عذاب بر آنان تأثير بيشترى بگذارد.
پس امام صادق (ع) به ابوبصير فرمود: آنچه برايت گفتم تو را بس است؟ ابوبصير گفت: آرى مرا بس است: «1»
در حديثى از حضرت صادق (ع) آمده كه: رسول خدا فرمود: در شب معراج چون وارد عرصه ملكوت شدم، هر فرشتهاى مرا ديد خندان و خوشحال شد، تا رسيدم به فرشتهاى از فرشتگان كه عظيمتر از او ملكى نديدم، صورت و قيافهاى بسيار زشت داشت و خشم از جبينش ظاهر بود، پس آنچه فرشتگان ديگر از تحيت و دعا نسبت به من بجا آوردند او بجا آورد ولى تبسمى در چهره نداشت و از شادى و نشاط ديگران در او خبرى نبود، از امين وحى پرسيدم اين كيست كه من از ديدن او بسيار ترسيدم!!
امين وحى گفت: گنجايش دارد كه از او بترسى چون همه ما فرشتگان از او ترسانيم!
و خويشتن و پيروانشان را به غرور و كبر و تعصبهاى غيرمنطقى و حكومت هواى نفس و پس از آن به لغزشها و زبونيها و سقوط به اسفل سافلين دچار كنند، اين كفر پس از هدايت، و لغزش خطرناك و خطرزا پس آمدن دلايل و بينات و آثار شوم لغزش پس از اتمام حجّت به اندازه لازم در آيات 209 و 210 سوره بقره توضيح داده شد.
آرايش يافتن زندگى مادى در نظر كافران
انسان زمانى كه از حريم توحيد و نبوت و ولايت دور شود بدون شك دچاى هواى نفس يعنى خواستههاى بيمحاسبه و غيرمعقول و گرفتار فرهنگ شيطان ميگردد و ضرورتاً دچار تنگ نظرى و عدم ديد نسبت به عاقبت خويش، و اسير
محدوديت باطن و غافل از جهان آخرت ميشود و منظرگاهش منحصر به چهارچوب حيات مادى ميگردد، و اين حيات محدود و زودگذر كه تنها مقصد و هدفش را تشكيل ميدهد از طريق هواى نفس و وسوسههاى شيطان و شيطان صفتان در نظرش زيبا جلوه مينمايد و او را به هر وسيله ممكن جذب كرده، و برده و بنده خويش ميكند.
برترى همه جانبه اهل تقوا بر ديگران
هر انسان كفر پيشهاى چون ايمان به آخرت و ارزشهاى انسانى و اخلاقى و ملكوتى ندارد، وقتى ميبيند مؤمنان داراى ادب الهى و آداب انسانى هستند، و در گردونه عبادت رب و خدمت به خلق به سر ميبرند، و هر قدمى كه بر ميدارند براى آبادى آخرت كه طرف مقابلشان قبول ندارد بر ميدارند، و با كمك روح تقوا و پرهيزگارى از گناهان كبيره اجتناب ميكنند و از اصرار بر صغير دورى ميجويند مورد تمسخر و ريشخند قرار ميدهد، و روش و منش آنان را بيفايده به حساب ميآورد، و از آنان تعبير به امُّل و مرتجع و عقب افتاده و ناهمگون با تمدن و پيشرفت روزگار مينمايد، و به آنچه پاكان و با تقوايان انجام ميدهند ميخندد!!
اين انسان گرفتار كور باطنى، آنان را كه از صحنه اين نمايشهاى فريبنده برتر آمده، وراء اين دنيا آخرت را مينگرند و به آن ميگروند، بيبهره از زندگى و ساده ميپندارند، و با پوز خندى تلخ به مسخره كردن آنان دست مييازند.
پاكان كه علاوه بر ايمان قلبى داراى تقوا هستند، تقوائى كه سبب تحرك و تفوق است، در روز قيامت كه ظاهر و باطن جهان و انسان منقلب و دگرگون ميشود بر مسخره چيان فرومايه برترى دارند، و در آن روز در هيچ زمينهاى با هم مشابهت و هماهنگى ندارند، اينان در اعلا عليين و آنان در اسفل سافلين هستند.
اين از خود راضيهاى متعصب و مغروران جاهل، و مسخره چينان پوك و بيارزش بايد بدانند كه: روزى آن نيست كه در تصرف دست انسان باشد و در انبارها و مخزنها انباشته گردد، روزى حقيقى آن است كه از سوى حضرت حق بخاطر ايمان و تقوا بدون حساب در فضاى خيمه حيات ابدى به انسان برسد.
پي نوشت :
______________________________
(1)- تفسير قمى 438- بحار، ج 8، ص 280?
مطالب فوق برگرفته شده از:
كتاب : تفسير حكيم جلد ششم
نوشته : استاد حسين انصاريان
منبع : پايگاه عرفان
لينك مستقيم: http://mihangram.com/mazhabi-67.html
عذاب قيامت